پریروز مامانم برای شام سالاد الویه درست کرده بود. ولی بسوزه پدر عادت زشت . مثل همیشه وقتی با دوستام میرم بیرون ، تا خودمونو سیر نکنیم ، بر نمیگردیم. اون شب هم بر طبق عادت ، رفتیم ساندویچو زدیم به بدن و برگشتیم خونه . معمولا من همیشه برای خوردن جا دارم ، ولی اون شب با کمال تعجب حتی ذره ای جا نداشتم و بر خلاف میل باطنی از خوردن شام با خانواده محروم شدم ! از طرفی هوس الویه هم کرده بودم . خلاصه که با کلی فکر کردن و محاسبات به این نتیجه رسیدم که ، یکمش میمونه و در نتیجه با خیال راحت رفتم خوابیدم ، به امید فردایی که بشینم ته الویه رو هم بیارم بالا ! بی خوابی...
ما را در سایت بی خوابی دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 6witrin1 بازدید : 120 تاريخ : پنجشنبه 8 مهر 1395 ساعت: 20:08